تربیت دینی
مقدمه
نقش شگفتانگيز تعليم و تربيت در زندگي انسان بر هيچ خردمندي پوشيده نيست. شکوفايي استعدادها و ارزشهاي والا بر تعليم و تربيت مبتني است و انسان شدن انسان و وصولش به کمال نهايي، همه مرهون تعليم و تربيت صحيح است.
به همین جهت در این مقاله سعی شده است که ابتدا مفهوم تربیت و تربیت دینی بررسی گردد، آنگاه اهمیت تربیت دینی مورد کاوش قرار گرفته است، همچنین اهداف تربیت دینی بیان گردیده است، ارکان و ابعاد تربیت دینی از مباحث دیگری است که مورد تفحص قرار گرفته است، شاخص های تربیت دینی از مطالبی است که بحث و بررسی شده است و سر انجام راه های وصول به تربیت دینی مورد تدقیق واقع شده است.
1.مفهوم تربيت ديني
1.مفهوم تربيت
براي تربيت تعاريف گوناگوني ارائه شده و پژوهشگران از چند زاويه بدان نگريستهاند.
در يک تعريف کلي تربيت را فراهم آوردن زمينه براي پرورش استعدادهاي دروني هرموجود و به فعليت رساندن امکانات بالقوه در درون او دانستهاند.اين تعريف با بياني که آموزش و پرورش از تربيت دارد، همخواناست. درآنجا نيز تربيتمعادل بارورساختنکليهاستعدادها و به فعليت رساندن آنها دانسته شده است. برخي براي تربيت تعاريف ذيل را قائل است:
- مجموعه روشهايي است که شخص براي رشد و تکامل تواناييها، نظريات و ساير اشکال رفتارش، که در جامعه وي ارزش مثبت دارند در پيش ميگيرد.
- يک عمل اجتماعي است که اشخاص را زير نفوذ و تأثير محيط برگزيده و مضبوط (بويژه در مدرسه) قرار ميدهد تا شايستگي اجتماعي کسب کنند و به حد نهايي رشد و تکامل فردي برسند.
- عمل افزايش مؤثرهاي معين و مضبوطي است که هدفشان راهنمايي رفتار انسان بر هدفي تعيين شده است و اين هدف برحسب اختلاف فلسفه و نظريات مربيان و ارزشهاي مورد قبول هر جامعه فرق ميکند؛ چنانکه هدف روش آموزش و پرورش در سيستم حکومت ديکتاتوري با سيستم دمکرأسي اختلاف دارد.
- عمل افزايش تجارب آموزش معين و مضبوط در محيطي معين و مضبوط است که موجب پيدايش تغييرات مطلوب در رفتار انسانها ميشود.
- بطور کلي آن نوع فعاليتهاي معين مدرسه را گويند که کودک را براي سازگاري مثبت با محيط خود آماده ميسازد.
2.مفهوم تربيت ديني
بنابر آنچه گذشت تربيت ديني بخشي از تربيت به معناي کلي آن است تربيت ديني را بايد از تربيت اسلامي متمايز نمود.تربيت اسلامي مجموعه اصول و روشهاي مورد نظر اسلام است که در جهت فطرت انسان و براي تعالي و کمال او در مسير الهي است و به شناخت او از خويش و جهان ميانجامد. تربيت ديني کودکان و نوجوانان آن جنبه از تربيت است که آنان را با وظائف و شرايع ديني آشنا ميکند مبناي اعتقادي آنان را مستحکم مينمايد.آنان را عامل به فروع بار ميآورد.فطرت الهي و انساني آنان را بارور ميسازد. تربيت ديني مرحلهاي از رشد را شامل ميشود و برنامههايي را در جهت تسهيل رشد ديني تعبيه ميکند. تربيت اسلامي طرح کلي و روشهايي است که مسير از خدا تا خدا را طي ميکند و تربيت ديني يک مرحله خاص از سن و رشد را شامل ميشود. اگر به سيرهء پيامبر اسلام و ائمه اطهار عليهم السلام توجه شود ميتوان آنچه را که آنان ميگفتند، عمل ميکردند و تائيد مينمودند تربيت ديني ناميد.تربيت ديني به معناي حرکت عملي در جهت ايجاد اعتقاد قلبي،ابراز کلامي و عمل است.ازاينرو تربيت ديني ناظر به عملي کردن تربيتاست.
پيامبر اسلام(ص)خود به تربيت علي (ع)اقدام ميکند و هر روز بخشي از اخلاقي و روشي مطلوب را انجام ميدهد و از علي (ع)ميخواهد تا از آن حضرت پيروي نمايد. علي(ع)خود عهدهدار تربيت فرزندش ميشود و ميفرمايد: «فبادرتک بالادب قبل ان يقسوا قلبک و يشتغل لبک»يعني به تلاش در تربيت تو نمودم پيش از آنکه دلت سخت شود و عقلت سرگشته گردد.آنچه مورد نظر پيامبر اسلام(ص)و علي عليه السلام بوده،تربيت ديني است.
وقتي که کودک خود را از هفت سالگي به تمرين نماز ترغيب کنند و يا هنگام غذا خوردن با بسم الله شروع و با الحمد اللّه ختم نمايند نوعي تربيت ديني اعمال شده است. بنابراين تربيت ديني مستلزم اين است که کودک رفتار ديني را ببيند،آن را به کار گيرد و جزء رفتار او بشود و به شناخت و معرفت او بيانجامدباتوجه به آن چه بيان شد و با توجه به اين مطلب که دين را مجموعه اي از قوانين و مقرراتي که تأمين کننده سعادت دنيا و آخرت انسان بدانيم ميتوان گفت که تربيت ديني عبارت است از: «کمک نمودن به فرد براي شکوفايي روح عبوديت و التزام به دين ـ با آن گستره و کلّيت و تماميتش ـ و به کار بستن آن التزامات در زندگي، و التزام رفتاري به آنها.»[v] با اين تعريف، تربيت اسلامي بر بحث ايمان مبتني ميشود؛ بدون ايمان «بِالله»، يا «باليوم الآخر» تربيت ديني معنايي ندارد. اولين گام در تربيت اسلامي، ايمان به خداي يکتا، سپس گسترش آن در زاويههاي مختلف جهانبيني و به دنبال آن تنظيم بُعد شناختي، انگيزشي و رفتاري است؛ چون گسترهي دين، هم ارزشهاي اخلاقي و هم ارزشهاي حقوقي را دربردارد.تربيت ديني بايد بتواند اين گسترهها را پوشش دهد و البته در اين معناي کلي مفهوم وسيعي دارد و به شاخههايي طبقهبندي ميشود؛ مانند: تربيت اخلاقي، تربيت عاطفي، تربيت ديني به معني اخص ـ شامل شکلدهي افراد در حوزه عبادات و جنبههاي فردي ـ تربيت اجتماعي، تربيت سياسي و غيره؛ به عبارت ديگر، تربيت ديني در معناي کلي خود، به معناي ربانيسازي فرد و جامعه است. ربانيسازي يعني احياي روح عبوديت، دينمداري و التزام به دين در تنظيم روابط چهارگانه رابطه با خداي متعال، رابطه با خود، رابطه با جامعه و رابطه با طبيعت و محيط زيست.
2.اهميت تربيت ديني
اگر تربيت را بازسازي پي در پي تجربه به منظور افزودن پهنه و ژرفاي محتواي اجتماعي آن بدانيم و اگر تربيت را عبارت از هدايت و اداره جرياني ارتقائي و تکاملي بحساب آوريم که مراد از جريان ارتقايي و تکاملي طفل و زندگي او و آينده است و اگر تربيت را به معناي به فعليت درآوردن استعدادها تصور کنم. و اگر تربيت را راهنماي جنبههاي مختلف رشد شخصيت فرد يعني جنبه بدني،عقلاني،عاطفي، اجتماعي،ديني،هنري و اخلاقي بدانيم. همچنين اگر تربيت را مراقبت از نشو و نماي انسان در جريان رشد به سوي کمال تعريف نماييم. تربيت عمل عمدي فردي رشيد است که قصد دارد رشد را در فردي که فاقد ولي قابل آن است تسهيل نمايد.تربيت هدايت رشد يعني اتخاذ تدابير مقتضي در فراهم نمودن شرايط مساعد براي رشد در جهت مطلوب است. اهميت تربيت ديني که بخشي از تربيت اسلامي است و منجر به رشد فرد در زمينه اخلاقي و ارزشي و شکوفايي توانايي او در جهت مطلوب ميشود، کاملا روشن است. به همين جهت لازم است که فرد مسلمان فرزندش را با تربيت ديني تربيت نمايد. لذا است که حضرت علي(ع) مي فرمايد: « فرزندم قبل از اينکه قلبت سخت شود و انديشهات مشغول گردد به تربيت تو مبادرت کردم» طبق گفته قرآن هم انبيا براي تربيت ديني افراد مبعوث شده اند. لذا امام خميني(ره) مي گويد:«خداي تبارک و تعالي تعليم کرده است انبيا را و ارسال کرده است آنها را براي تعليم و تربيت کافه.از سوي ديگر تعليم و تربيت به اندازهاي ارزشمند و با اهميت تلقي شده است که انسانهاي نمونه و معلمان و مربيان معصوم مکتب اسلام، جان خود را فداي آن کردهاند.
3.اهداف تربيت ديني
چون هدف دين، شکوفاسازي روح عبوديت، التزام به دين و دينمداري و تسليم در برابر خدا است.لذا هدف تعليم و تربيت در فرهنگ اسلامي، شکوفايي تام و تمام استعدادها و خلاقيتها در جهت رشد شخصيت و تجلي عزت نفس در راه رسيدن به کمال و تبديل شدن به انسان کامل دانسته شده است.از سوي ديگر ميتوان گفت هدف تربيت انسان از ديدگاه اسلام،همسو و همگرا با هدف آفرينش انسان-يعني عبوديت[xii]بيان کرد که توابع عبادت،يعني رحمت و مغفرت و غيره و ساير کمالاتي که با عبادت براي انسان حاصل ميشود،از جمله اهداف آفرينش انسان-و لذا از جمله اهداف تربيت وي-محسوب ميشود که مهمترين آنها،معرفت ويژهاي است که آدمي در مورد پروردگار خويش به دست ميآورد و به گفته مرحوم علامه جعفري آدمي:«از آن هنگام که از تسليم شدن به جريان طبيي محض موجوديت خود رها گشته،و به مرحلهء آگاهي از جان آدمي که از ملکوت الهي است ميرسد،عبادت او شروع ميشود».بنابراين ميتوان اينگونه برداشت کرد که تربيت را نيز ميتوان هدف آفرينش انسان دانست و با ملاحظهء موارد فوق ابزار داشت که هر قدم عبادي،تربيتي محسوب ميشود و هر قدم تربيتي،عبادي.پس همانند عبوديت که محدود به مقطع زماني و مکاني ويژهاي نيست،تربيت نيز محدود به زمان و مکاني ويژه نيست؛ مگر تربيت رسمي در معناي اختصاصي آن. در تربيت اسلامي، هدف کلي تربيت آن است که متربي در بعد شناختي، به آگاهي و معرفت راستين به خدا،دين و همهء مؤلفههاي تشکيلدهندهء آن دست يابد؛ چنان معرفتي که سبب شود وي در بعد عاطفي،نگرشي راستين و استوار در خصوص موارد گفته شده تحصيل کند و محصول اينگونه شناخت و نگرش،در بعد رفتاري آن باشد که همهء تعاليم ديني در مورد جنبههاي شخصيتي انسان در رفتار متربي اجرا شود. اين رفتار دربرگيرندهء همهء ارتباطات فرد با خود،خدا،ديگران،طبيعت و غيره است.قدر مسلم آن است که در تربيت اسلامي،عبوديت در معناي اصيل کلمه و خالصانه،منحصرا خداي يگانه را پرستيدن و ربوبي شده آدمي در معناي آنکه فقط خداي يکتا را رب خود ديدن و از غير او گسستن و هيچکس و هيچچيز را شريک او قرار ندادن و قوانين کتاب او،قرآن را،مورد نظر قرار دادن،بيشتر مورد توجه است.
4.ارکان و ابعاد تربيت ديني
تعليم و تربيت، بحث ساختن افراد انسانهاست لذا يک مکتب که داراي هدفهاي مشخص است و مقررات همه جانبهاي دارد و به اصطلاح، سيستم حقوقي و سيستم اقتصادي و سيستم سياسي دارد، نميتواند يک سيستم خاص آموزشي نداشته باشد؛ يعني مکتبي که ميخواهد در مردم طرحهاي خاص اخلاقي، اقتصادي و سياسي را پياده کند بالاخره اينها را براي انسانها ميخواهد؛ اعم از اينکه هدف فرد باشد يا جامعه. با توجه به تعاريف ارائه شده، آموزش يکي از ارکان تربيت است؛ آموختن انواع رفتارها و اعمال، نگرشها و تفکرات، اعتقادات و باورها. پس در تعليم و تربيت ميتوان از مربي و متربي، معلم و متعلم سخن گفت. معلم و مربي عرضه کننده، و متربي و متعلم دريافت کننده چيزي است که بايد آموخته شود. مواد آموزشي نيز در
اين ميان جايگاه ويژهاي دارد. بنابراين در تعليم و تربيت با سه رکن سروکار داريم که ميتوان آنها را مانند سه رأس مثلث در نظر گرفت که معلم يک رأس، متعلم رأس
ديگر و مواد آموزشي نيز رأس ديگر آن است.
از سوی دیگر تربيت به معناي عام خود تمام ابعاد شخصيت را شامل ميشود و به رشد اجتماعي،عاطفي،ذهني و اخلاقي کمک ميکند.تربيت ديني جنبه خاصي از تربيت است که فرد را به وظائف ديني و آداب شرعي آشنا ميسازد و او را به خودشناسي و خداشناسي ميرساند.
5.شاخص هاي تربيت ديني
شاخص های تربیت دینی را از دیدگاه قرآن کریم می توان به صورت زیر دسته بندی کرد:
1.معرفت و بصيرت
يکي از محورهاي اساسي در امر تربيت،توجه به شاخص معرفت و بصيرت است.معرفت و بصيرت به معناي نوعي آگاهي عميق و گسترده است که نتيجهء آن ايجاد پيوند بين انسان و واقعيت مورد نظر است.در قرآن کريم اين شاخص مورد تصريح قرار گرفته است: «قد جاءکم بصائر من ربکم فمن ابصر فلنفسه و من عمي فعليها»؛ به راستي بينشهايي از نزد رب شما برايتان آمده است،پس هر کس در پرتو آن بينا شود،به سود خود چنين کرده است و هر کس کوري ورزد،به زيان خود عمل کرده است. در اهميت و لزوم کسب معرفت براي رشد انسان،همين بس که اگر انسان علم و آگاهي نداشته باشد نميتواند تکاليف الهي را بشناسد تا به اطاعت از آنها تن دردهد.کسي که از دانش تهي باشد،چگونه ميتواند به هدف حيات طيبهء خويش دست يابد تا در آن مسير گام بردارد. بنابراين يکي از شاخصهايي که در امر تربيت ديني فرزندان بايد توسط خانوادهها مورد توجه قرار گيرد،ارتقاي سطح معرفتي و بينشي خود در زمينهء اعتقادات،احکام،اخلاق و ارزشها و سپس اقدام به امر تربيت ديني فرزندان با توجه به اين شاخص است،به نحوي که واالدين تلاش داشته باشند قبل از الزام فرزندان به هرگونه عملي،بصيرت و آگاهي لازم را در خصوص تبيين آن امر،آثار و پيامدهاي فردي و اجتماعي انجام و عدم انجام آن به فرزندان ارائه دهند تا فرزندان با انتخابگري آگاهانه و الزام دروني در جهت عمل به آن فريضه اقدام کنند.
2.تعقل و خردورزي
تأکيد بر عقلانيت در آيات متعدد قرآن کريم مورد نظر قرار گرفته است.در قرآن کريم تعقل در دو سطح شناخت و عمل به کار رفته است،يعني مربيان بايد به کمک شناختهايي که در نتيجهء تأمل به دست آوردهاند در مقام عمل دست به اقدام بزنند. به عبارت ديگر،ميان تعقل،معرفت و عمل ملازمت برقرار است، چنانکه خداوند در سورهء عنکبوت،آيهء 43 ميفرمايند:«و ما يعقلها الا العالمون»، يا در سورهء بقره،آيهء 242 ميفرمايند:«کذلک يبين اللّه لکم آياته لعلکم تعقلون». بنابراين اساس پذيرش دين،تعقل است،که اگر توسط والدين در امر تربيت ديني فرزندان مورد توجه قرار نگيرد،ريشهها و بنيهء اصلي تدين،دچار تزلزل خواهد شد.براي تحقق چنين امري بايد فرزندان بتوانند عقل را معيار اصلي تصميمگيريهاي خويش قرار دهند و با بهرهگيري از اين معيار،قواي شهويه و غضبيهء خويش را تحت کنترل قرار دهند.
3.کرامت انساني
خداوند در کتاب تربيتي قرآن کريم،موضوع تربيت را که انسان باشد،به صفت کرامت ستوده است: «و لقد کرمنا بني آدم و حملنا في البر و البحر و رزقناهم من الطيبات و فضلناهم علي کثير ممن خلقنا تضيلا».بنابراين با نظر به شاخص کرامت انساني،بايد والدين در امر تربيت ديني،رفتارشان به گونهاي باشد که موجب تکريم منزل فرزندان گردد تا روحيهء اعتماد متقابل بين والدين و فرزندان ايجاد شود و در نتيجه امکان اقدام به امر تربيت مهيا گردد.در اثر تکريم منزلت،مصونيت در برابر لغزشهاي اخلاقي در فرزندان ايجاد ميگردد و زمينههاي اعتماد به نفس در آنان فراهم ميشود و در چنين فضايي است که بستري مناسب فراهم خواهد گرديد تا با ارتقاي عزت نفس در فرزندان،زمينهء ايفاي نقش خليفةاللهي را براي دستيابي به حيات طيبه در آنان محقق ساخت.
4.محبت و مهرورزي
تحقق امر تربيت،اساسا منوط به ايجاد پيوند عاطفي بين مربي و متربي است.به همين دليل خداوند در تربيت انسان،محبت را به عنوان پيوندي محوري به کار ميگيرد: « فسوف ياتي اللّه بقوم بحبهم و يحبونه...»[xx]؛ پس به زودي خداوند گروهي را ميآورد که آنان را دوست ميدارد و آنان نيز او را دوست ميدارند. در اين آيه بحبهم قبل از يحبونه آمده است،يعني ابتدا از ابراز محبت خدا و سپس از ابراز محبت آدمي نسبت به خدا سخن ميگويد و اين نشان ميدهد که ابراز محبت مربي به دلبستگي متربي جهت ميدهد و حاصل آن ظهور شيفتگي عميق در متربي نسبت به مربي است.
هنگامي که اين شيفتگي حاصل شد،ميتوان زمينهء التزام عملي فرد را به انجام امور فراهم آورد.قرآن کريم، پيامبر اکرم(ص)و پيروان آن حضرت را با وصف مهرورزي،رحمت و عطوفت نسبت به يکديگر معرفي ميکردند: « محمد رسول اللّه والذين معه...رحماء بينهم».در واقع محبت، مهرباني و نرمخويي پيامبر اکرم(ص)بوده است که دلها را جذب ميکرد و الفت ميبخشيد،چنانکه خداوند در اين خصوص ميفرمايد:« فبما رحمة من اللّه لنت لهم و لو کنت فظا غليظ القلب لانفضوا من حولک فاعف عنهم و استغفر لهم»[xxii]؛ به لطف و رحمت الهي با آنان نرمخو و مهربان شدي و اگر درشتخوي و سختدل بودي،بيشک از پيرامون تو پراکنده ميشدند،پس از آنان درگذر و برايشان آمرزش بخواه. بنابراين،يکي از معيارهايي که والدين بايد در امر تربيت ديني فرزندان به آن توجه داشته باشند،نرمخويي و مهرباني است که ميتواند زمينهء ايجاد انگيزه براي اهتمام به امرتربيت ديني را در فرزندان ارتقا بخشد و همچنين اين شاخص ميتواند نشانگر دغدغهء اصلي والدين در مسير دستيابي فرزندان به سلامت جسم و روان و رسيدن آنان به سعادت دنيوي و اخروي باشد.
5.اعتدال
از آنجا که انسان همواره در معرض خطر افراد و تفريط است،شاخص اعتدال در امر تربيت ديني، اهميت فراوان دارد.
از ديدگاه قرآن کريم،امت اسلامي به عنوان امت وسط و معتدل معرفي شده است:« و کذلک جعلناکم امة وسطا لتکونوا شهداء علي الناس و يکون الرسول عليکم شهيدا».به طور اساسي،شأن عقل،اعتدال است،يعني انسان عاقل،انساني معتدل است.اعتدال اصلي است که بر تمامي تعليمات اسلام احاطه دارد:اعتدال در عقيده،اعتدال در برنامههاي اجتماعي و اعتدال در شيوههاي اخلاقي. بنابراين،والدين در امر تربيت ديني فرزندان،بايد توجه داشته باشند که از حد اعتدال و ميانه خارج نشوند و مبادا که با تکاليف شاق و سخت و به کار بردن روشهای سختگيرانه،از يک سو دچار افراط گردند و زمينه رويگرداني از دين را در فرزندان مهيا سازند يا در نقطه مقابل آن،با فروگذاري و عدم توجه لازم به انجام تکاليف مورد نياز توسط فرزندان،زمينه بيتوجهي و بيتفاوتي را در آنان نسبت به امر تربيت ديني فراهم سازند.
متأسفانه واقعيات موجود حاکي از آن است که عدم توجه کافي به اين شاخص و افراط در به کارگيري روشهاي سختگيرانه همراه با تحميل محتواي طاقتفرسا و بدون برنامهريزي مناسب و لازم در امر تفريح،نشاط و شادابي فرزندان،منجر به اين برداشت ناصحيح گرديده است که پذيرش دين و تن دادن به تکاليف ديني،باعث از دست دادن همه خوشيها و لذات مفيد دنيوي خواهد بود،در نتيجه بين تکاليف ديني و لذات دنيوي يکي را بايد انتخاب کرد يا آنکه چون ضعيفاند و تاب مقاومت در برابر تکاليف سخت را ندارند،پس بهتر است تعهد به انجام تکاليف ديني را از زندگي خود حذف کنند،که تمامي اين برداشتها منتج به نوعي بيتفاوتي و بيمبالاتي در فرزندان نسبت به فرائض ديني خواهد گرديد.
6.فطرتمداري
يکي از شاخصهاي تربيت ديني و اسلامي «فطرتمداري» آن است؛ يعني توجه به داشتهها و محتوياتي که در فطرت انسان است. فطرتمداري، مربيان و متفکران تربيت اسلامي را از طرفداران بحث اجتماعيسازي جدا ميکند. بسياري از مربيان تربيتي معتقدند که تربيت عبارت است از: اجتماعيسازي يا جامعهپذيري. در تربيت به فرد کمک ميکنيم که نُرمها، هنجارها و بايد و نبايدهايي را که توسط فرد يا گروهي در جامعه عرضه شده و توسط اجتماع پذيرفته شده است، بپذيرد و به آنها ملتزم شود؛ اين همان درونيسازي هنجارهاي اجتماعي يا درونيسازي ايدهها، آرمانها و نظامهاي ارزشي است. براساس آيهي کريمهي 245 از سورهي بقره و 30 از سورهي روم که بر اصل فطرت انسان تأکيد ميورزد، اصل فطرتمداري را به عنوان يکي از شاخصهاي اصلي مبحث انسانشناختي، وارد بحث تربيتي ميکنيم و ميگوييم: تربيت از صنف جامعهپذيري يا اجتماعپذيري يا اجتماعيسازي نيست؛ بلکه عبارت است از شکوفاسازي داشتههاي فطري. الهي بودن فطرت حاکي از اين است که ـ پيش از هر نوع آموزش يا پرورش ـ نوعي کشش و گرايش به سمت دين، خداوند و توحيد در نهاد انسان وجود دارد که ميتواند پرورش يابد و شکوفا شود. اگر فطرتمداري، اصل اوليه در تربيت اسلامي باشد، شناخت حقيقتِ فطرت و محتواي آن (که شناختي يا گرايشي يا از سنخ توانشهاست)، دامنهي فطرت، جهت فطرت (که هم جهت الهي و آسماني دارد و هم سوگيري زميني و شيطاني) و از همه مهمتر، راههاي شکوفايي فطرت، نکاتي هستند که يک مربي اسلامي بايد به خوبي به آنها توجه داشته باشد. هم در علوم تربيتي و هم در لابهلاي کلمات معصومين(ع) به خصوص نبّي مکرم اسلام(ص) ميبينيم که فطرت ـ بهرغم آن که وجودي از سنخ وجودات است ـ وجودي بالقوه، ضعيف و آسيبپذير است؛ پس فطرت بهرغم الهي بودن و جهتدار بودن، آسيبپذير است؛ همانگونه که در نبوي معروف آمده است که:«کُلُّ مَولُودٍ يولَدُ عَلَي الْفِطْرَة وَ اِنَّما اَبوَاهُ يهَّوِدانَهُ اَو ينَصِّرَانَه».يهوّدانه و ينصّرانه به معناي خطر آسيبپذيري فطرت به رغم داشتن صبغهي الهي است. نکتهي قابل توجه در آسيبپذيري فطرت، تردّدپذيري يا شکلپذيري آن است؛ از اين روي، براي باقي ماندن در حالت فطرت الهي و اسلامي، فراهم آوردن زمينهي شکوفايي فطرت الهي و تربيتپذيري انسان لازم است.
7.متربيمحوري و تعاملي بودن
از شاخصهاي ديگري که در تربيت وجود دارد اين است که هرچند تربيت فراهمآوري زمينههاي گزينش و شکوفاسازي است، ولي عرصه و مجال و فرصت گزينش، همواره بايد در دست خود متربّي باقي بماند. در قرآن کريم ميخوانيم: «قَدْ اَفْلَحَ مَنْ زَکّيها»به درستي رستگار شد کسي که جان خويش را پيراسته نمود. آنچه جادهي تربيت را هموار ميکند، تلاشهايي است که از جانب خود متربّي انجام ميشود. مربي فقط در فراهم کردن زمينههاي شکوفايي تلاش ميکند؛ اما گام زدن و پيش رفتن در مسير و پيراستهسازي و تربيت، کار خود متربي است. به عبارت ديگر، اصل گزينشگري و نقش فعّال و نه انفعالي در فرايند تربيت، وظيفهي متربّي است؛ متربي خود بار اصلي را بر دوش دارد.
[ بازدید : 49 ] [ امتیاز : ] [ نظر شما : ]